محل تبلیغات شما

پروفایل مخاطبینم را هراز چندگاهی چک میکنم. میخواهم از حالت چهره شان بفهمم در چه حالند. بعضی ها به ناچار وارد بلک لیست شده اند. مثل "ح.ما". مثل "ر.ز".

"ح.ما" خیلی وقت است عکسش را عوض نکرده. عکس برای پارسال است. اداره است. نشسته روی صندلی و به نظر مضطرب می آید. فکر میکنم او تا ابد در ذهنم کسی خواهد ماند که می دانم همیشه دوستم دارد.

"ر.ز" عکسی نداشت قبلا ها. تا امروز که پروفایلی جدید از او دیدم.

در کافه ای نشسته است. به درستی نمی توان تشخیص داد که کافه در ایران است یا خارج کشور. نوشته های روی منوهای افتاده روی میز خوانا نیست و شبیه زبان فارسی هم به نظر نمی آید. پیرهنی با همان رنگ همیشگی به تن دارد. به دوربین نگاه نمیکند بیشتر حواسش به عکاس است. دستهایش را زیر چانه گذاشته و با لبخند میخواهد این حس را منتقل کند. گوشه ای از کیف چرمش توی عکس است. همان که من برای تولدش خریدم.

تا عکس را دیدم با خشم بستمش و گفتم باز رفته تو نخ یکی دیگه!

این را گفتم چون خودش بارها گفته بود بعد جدایی مان روابطی داشته است.

دلهره ای مسخره داشتم. انگار که به همین تازه گی ها او رفته است. چند دقیقه بعد دوباره عکس را دیدم. اینبار نور موبایل را بیشتر کردم تا بلکه جزئیات بیشتری ببینم. هرچه بیشتر میدیدم بیشتر میفهمیدم نمیخواهمش. و احساسات منفی و بدبینانه بیشتر می آمدند.

عکس را بستم و فکر کردم چه خوب که دیگر هیچ چیزش به من مربوط نیست.

جدا شدن از کسی که زمانی دوستش داشته ای سخت است. این درد همیشه در تن آدم می ماند حالا هر چه قدر بگذرد.

هرکس که وارد زندگیمان میشود تا ابد می ماند حالا هرچه قدر که میخواهد دور باشد.

نگو دستم از دنیا کوتاه است

بجنبید من خسته ام

نوشته شده در یکم مهر

عکس ,ای ,ها ,روی ,ماند ,پروفایل ,عکس را ,ح ما ,به نظر ,ر ز ,می ماند

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

كافه كتاب 2017